طناب دار رو انداختن دور گردنش
بهش گفتن : چرا دارے میخندے؟
گـــــفت : از اینجا چشمم به مادرم افـــــتاد , داره گریه میکنه
یاد بچگی هام افتادم...
یـــاد حرف مادرم که همیشه بهم میگفت:
هر وقت تو میخندے ، غم و غصه هامو فراموش میکنم
الانم دارم میخندم تا مادرم بخنده , ولی اون هنوز داره گریه  میکنه

------------------------------------------------

گنـــــاه گریه های مادرم رو چگونه قصاص کنم