در قلب کوچکم فرمانروایی می کنی عزیز

بدون هیچ نائب السلطنه ای

کسی نمیداند چه لذتی دارد نازنین

بهترین پادشاه تاریخ را در دل داشتن

............................................

صبر کن

عشق که شکل گرفت

لب ، قلب ، چشم ، گویا می شود و ذهن پاک می شود از غبار!

آن وقت با من باش ، همیشه ی من …

...........................................

قلب من سکونت نگاه کسی است که

از اعماق وجودم دوستش دارم حتی در فاصله ها

..............................................

عزیز بودن جرم نیست

امتیازیست که تو در قلب من داری و خیلی ها ندارند …

............................................

بنازم قلب پاکت مادر من

بگردم دور خاکت مادر من

سیاه شد روزگار من سیاه شد

خدایا مادرم از من جدا شد

فلک با من چرا چون نا روا کرد

که یکدم مادرم از من جدا کرد

.......................................

اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری

هیچ صدایی نخواهی شنید

قلب من طاقت این همه خوشبختی رو نداره

......................................

شنیده بودم پا قلب دوم است اما باور نداشتم تا آن زمان که فهمیدم

وقتی دل ماندن نداری پای ایستادن هم نداری

........................................

خودتان را در قلب هیچ کس نچپانید

جا نمی شوید چروک می شوید

......................................

عشق تو شوخی زیبایی بود که خدا با قلب من کرد

حالا تو بی تقصیری خدای تو هم بی تقصیر است

من تاوان اشتباه خود را پس می دهم

تمام این تنهایی تاوان جدی گرفتن این شوخی

....................................

نترس بیا

اینجا تاریک نیست

اینجا جاییست رویایی مخصوص تو

پشیمان نمی شوی

بدون ترس در آن قدم بگذار

فقط کمی ترک دارد

اینجا قلب من است

.....................................

میوه بسیار شاخه درخت را می شکند

و شادى بسیار قلب را …

.......................................

قلب من به تیغ کسانی زخم برداشت که

از آنها انتظار دوستی داشتم نه فراموشی …

.......................................

تو قلب من یه امپراطوره

تسلیم میشه چون که مجبوره

برو نباید مال من باشی

خواهش نکردم این یه دستوره

.....................................

کهنه فروشی تو کوچمون داد میزد کهنه میخرم

وسایل شکسته و پاره پوره میخرم

بی اختیار فریاد زدم قلب شکسته هم میخری؟

خندید بهم گفت اگر ارزشی داشت کسی اونو نمی شکست

......................................

قلب عزیزم

لطفا خفه شو و تو همه کار ها دخالت نکن

همین که خون پمپاژ میکنی کافیه

اگه هم خسته شدی اجباری به کار نیست

.......................................

همرنگ تمام آرزوهای منی

غارتگر قلب و جان و دنیای منی

دور از تو نفس کشیدنم ممکن نیست

من ماهی تشنه ام تو دریای منی

.....................................

نقاشی تو را می کشم

ولی به جای رنگ قرمز به قلب فلزی ات ضد زنگ می زنم

تا از آسیب اشک هایم در امان باشد

....................................

میگن قلب آدما اندازه مشتشونه

ولی چطوری یه دنیا مهربونی یه آسمون صداقت

یه کهکشون محبت یه دریا عشق تو مشت تو جا شده؟

...................................

دیوان شعرم را برای تو سرودم

گردد فدای چشم ناز تو وجودم

این بوده رویا و خیال و آرزویم

ای کاش من هم دلبر قلب تو بودم

...................................

تو از کنار قلب من ساده گذر کن

خدا باهام به هم زده ازم نظر کن

دست منو گرفته بود ازش گذشتم

جاده به انتها رسید من برنگشتم

....................................

تعهد به سند ازدواج نیست

تعهد به حلقه ی دست چپ نیست

تعهد یه حسیه تو قلب آدما

..................................