بسم‌الله الرحمن الرحیم
بچه‌ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد
تک‌تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد
فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است
شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد
افتخارات زیادی با دعای فاطمه
شیر حق در نهروان و بدر و خیبر جمع کرد
هیچ جا شأن و مقامی این چنین پیدا نشد
آبرو و اعتباری را که قنبر جمع کرد
هرکه عمرش را به پای اهل این خانه گذاشت
در مسیر زندگی‌اش دُرُّ و گوهر جمع کرد
بی‌گمان از برکت این سفره غافل بوده است
هر که رزق خویش را از راه دیگر جمع کرد
هرکسی که درهمی را خرج آل الله کرد
شک ندارم بعد از آن چندین برابر جمع کرد
رزق و روزی همه را بین روضه ریخته
خوش به حال هر کسی آمد و بهتر جمع کرد
فاطمه یعنی به تنهایی سپاه مرتضی
پس دلیلی داشت شیطان نیز لشگر جمع کرد
نه غرور طلحه و نه خشم شمشیر زبیر
فتنه را "امر" علی ، "چشم" ابوذر جمع کرد
باغبانِ باغ هم صد بار مرد و زنده شد
یاس خوشبوی خودش را تا که پرپر جمع کرد
از پرستویی که بین کوچه بر دیوار خورد
آخرش یک مشت پر بچه کبوتر جمع کرد
با نفس‌هایش تمام خانه عطراگین که شد
لاله‌ها را فضه از دامان بستر جمع کرد
تا نگه دارد برای مرهم بازوی خود
اشک چشم همسری را دست همسر جمع کرد
درد دل می‌کرد هرشب که حلالم کن علی
سفره‌ی دل را دگر در روز آخر جمع کرد
دست سنگینی که روی گونه‌ی خورشید خورد
در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد